آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
نويسندگان تپق (امانت) شاعري وارد دانشكده شده دم در ذوق خود را به نگهباني داد * (نان و پسته) شاعري مي لنگيد ناقدي نان ميخورد * (اشتباه) شاعري قبله نما را گم كرد سجده بر مردم كرد * (آرامش) شاعري وام گرفت شعرش آرام گرفت * (طريقت نو) زاهدي نوبنياد راه و رسم عرفا پيشه گرفت لنگ مرغي برداشت و به آهنگ حزين آه كشيد: "مرغ باغ ملكوتم نيم از عالم خاك" * (عطش و دريا) شاعري تشنه ز دريا ميگفت اهل بيت سخنش را به اسارت بردند * (مراعات نظير) تاجري دسته گلي پرپر ديد ياد پروانه كسبش افتاد * (سرقت) شاعري آينه اي را دزديد روي آيينه مسروقه نوشت: "بيدلي در همه احوال خدا با او بود" * (تقلا) تاجري قصه نويس، كودكان را به تفاهم ميخواند مگسي روي گل لاله تقلا ميكرد * (امضا) تاجري اره برقي آورد پاي يك منظره را روي طبيعت امضا كرد * (براعت استهلال) تاجري مجلس تفسير گذاشت ابتدا فاتحه بر قرآن خواند * (رابطه) شاعري ضربت خورد تاجري شعر شناس در ته حجره ي خود شربت خورد * حلقه اي در دهن چاه توالت افتاد كيميا را بنگر! تاجري تا آرنج دست در خون دل دنيا كرد * در اتوبان سلوك شاعري هروله اي كرد و گذشت زاهدي چپ شد و مرد عارفي پنچري روح گرفت * شاعري شوريده از خودش برميگشت كاغذي در كف داشت پي يك شاعر ديگر ميگشت * پيش چشم شاعر جدولي حل ميشد عشق مختل ميشد! * شاعري، شايع بود نقد، تكذيبش كرد * تاجري سر ميرفت شاعري حل ميشد ناقدي نيزه بدست در المپيك غم، اول ميشد. * شاعري خم ميشد منشي قبله عالم ميشد! * شاعري "خون" ميگفت زاهدي "ايدر" و "ايدون" ميگفت قصه ي ليلي و مجنون ميگفت! * شاعري مادر شد پدر بچه ي خود را سوزاند * شاعري ني ميزد عارفي ميناليد زاهدي بست پياپي ميزد! * تاجري مجلس تفسير گذاشت ابتدا فاتحه بر قرآن خواند! « زنده ياد سيد حسن حسيني » نظرات شما عزیزان: شنبه 11 / 11 / 1390برچسب:, :: 3:41 بعد از ظهر :: نويسنده : حمید.ف
![]() ![]() |