آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
نويسندگان تپق يك سبد نيلو فر آوردم براي دست تو هديه ناچيز باشد رو نماي دست تو آرزو دارم كه روزي در ديار عاشقي شاپركسان پر گشايم درفضاي دست تو راه باريك است و تاريك است و پيمودن محال گر نباشد رو به رويم روشناي دست تو لعل لبهاي دلم خشكيد از بيحاصلي چشمها را دوخته تا انتهاي دست تو جزء جزء و سوره سوره ، صفحه صفحه، خط به خط شعر ميخوانم براي آيه هاي دست تو ازهمانگاهي كه خواندم قصه دست تو را ميرسد در گوش جانم ناله هاي دست تو ----------------- زکریا فصیحی نظرات شما عزیزان: شنبه 11 / 11 / 1390برچسب:, :: 3:36 بعد از ظهر :: نويسنده : حمید.ف
![]() ![]() |